( سلاحة ) سلاحة. [ س ُ ح َ ] ( ع اِ ) کمیز بز کوهی که در سنگلاخها منجمد شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کمیز بزکوهی که بر سنگ ریخته و سیاه شده باشد و آن را از روی سنگ تراشیده مانند داروها خصوصاً در جذام بکار برند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به الفاظ الادویه و تحفه حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و رجوع به سلاحه شود. سلاحه. [ س َ ح َ ] ( ع اِ ) شاش بز کوهی را گویند که بر سنگ کرده باشد و بر سنگ سیاه شده و آن را تراشند و در دوایی بکار برند خصوص جذام را نافع است و ظاهراً با لغت سابق سلاجت تصحیف خوانی شده باشد اﷲ اعلم. ( برهان ). رجوع به ماده بعد شود.
معنی کلمه سلاحه در فرهنگ فارسی
کمیز بز کوهی که در سنگلاخها منجمد شود .
جملاتی از کاربرد کلمه سلاحه
خداى سبحان در جنگ با دشمن بيرونى به ما فرمود: هر چه در توان داريد براىرويارويى با دشمن سلاح فراهم سازيد و نيروى رزمى بسيج كنيد؛ وأ عدّوا لهم مااستطعتم من قوّة (409). در جنگ درونى نيز مى فرمايند: بايد خاشع ودل شكسته شويد تا بتوانيد بار سنگين نماز را بردوش كشيد و همانند زمينى كه باخشوع خود مى تواند باران طبيعى را از آسمان مُلك جذب كند و در نتيجه ، سرسبز و خرّمشود، شما نيز با خشوع درونى و با سلاح دعا:الدعاء سلاح المؤ من(410) و بكاء:و سلاحه البكاء(411) و با سرمايه اميد ورجا:ارحم من رأ س ماله الرجاء(412) كه همه آن در نماز جمع است ، مىتوانيد از نماز كمك گيريد تا باران رحمت و مغفرت را از آسمان ملكوت ، به زمينه تشنهخود سرازير كنيد.