سقط شدن

معنی کلمه سقط شدن در لغت نامه دهخدا

سقط شدن. [ س َ ق َ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) مردن چهارپایان : شتربه را بگذاشت و برفت بازرگان را گفت سقط شد. ( کلیله و دمنه ).
چنین گویند کاسب بادرفتار
سقط شد زیر آن گنج گهربار.نظامی.اسب این خواجه سقط خواهد شدن
روز فردا سیر خود کم کن حزن.مولوی.یکی روستایی سقط شد خرش
علم کرد بر تاک بستان سرش.سعدی.و خرابی چهارپایان و سقط شدن را خود اندازه نبود. ( انیس الطالبین ص 118 ).
رجوع به سقط شود.

معنی کلمه سقط شدن در فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - بی فایده شدن . ۲ - مردن .

معنی کلمه سقط شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - از فایده افتادن بیکاره شدن . ۲ - مردن درگذشتن .
مردن چهار پایان .

معنی کلمه سقط شدن در ویکی واژه

بی فایده شدن.
مردن.

جملاتی از کاربرد کلمه سقط شدن

107 سقط شدن فرزند زهرا (س ) مهاجمان چنان زهرا (س ) را زدند كه فرزندش را سقط كرد اما احدى نه از مهاجمان و نه ازديگران ، كوچك ترين اعتراضى نكرد. آيا اگر از عمر مى ترسيدند، از قنفذ، يا مغيرة بنشعبه و امثال اين دو هم مى ترسيدند؟!(125)