سعدالدین ساوجی

معنی کلمه سعدالدین ساوجی در لغت نامه دهخدا

سعدالدین ساوجی. [ س َ دُدْ دی ن ِ وَ ] ( اِخ ) رجوع به سعدالدین آوجی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه سعدالدین ساوجی

وی که تاجر جواهر و کالا بود، به‌واسطهٔ فعالیت‌های بازرگانی‌اش به دربار امیرحسین گورکانی، از امرای ایلخانی، راه یافت و به اولجایتو نزدیک شد. سعدالدین ساوجی، وزیر اولجایتو، که از بالا گرفتن کار تاج‌الدین علیشاه احساس خطر می‌کرد، سرپرستی کارخانهٔ پارچه‌بافی بغداد به‌نام «کارخانهٔ فردوس» را به وی داد و او را از سلطان دور کرد.
تاج‌الدین توانست این کارخانه را به‌خوبی اداره کند و هنگام ورود اولجایتو به بغداد، از وی پذیرایی خوبی به‌عمل آورد و سبب شد تا مورد لطف خاص سلطان قرار گیرد. همچنین علیشاه در سلطانیه کارگاه سنگ و آجر با هزینه‌ای اندک ساخت و همین خدمات علیشاه در آبادانی سلطانیه، توجه بیشتر اولجایتو را برانگیخت. از سوی دیگر اختلاف سعدالدین ساوجی و خواجه رشیدالدین فضل‌اللّه ــ که در دورهٔ حکومت غازان‌خان مشترکاً عهده‌دار امور وزارت بودند ــ به سود تاج‌الدین علیشاه بود. سعدالدین ساوجی او را تحقیر، اما خواجه‌رشیدالدین فضل‌اللّه از او حمایت می‌کرد.
وی در شهرهای کوفه و نجف در کشور عراق مدتی زندگی کرد و در سال ۷۱۱ هجری قمری به همراه پسرش و جمعی دیگر به‌دلیل مخالفت با رشیدالدین فضل‌الله همدانی وزیر ایلخانان و هم نظری با سعدالدین ساوجی در نزدیکی شهر بغداد کشته شد.
در سال ۶۹۴ قمری/۶۷۴ خورشیدی غازان خان به سلطنت رسید و سه سال بعد (۶۷۷ خ) وزیر اعظم خود -خواجه صدرالدین زنجانی- را به قتل رساند و به جای او رشیدالدین فضل‌الله همدانی و خواجه سعدالدین ساوجی را به همراه هم وزیران خود کرد. همچنین در همین هنگام فضل‌الله همدانی ریاست موقوفات شنب غازانی را برعهده گرفت.