سست پیوند

معنی کلمه سست پیوند در لغت نامه دهخدا

سست پیوند. [ س ُ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] ( ص مرکب ) بدعهد. سست پیمان. که در دوستی ثابت نباشد :
شکست عهد محبت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم.سعدی.

معنی کلمه سست پیوند در فرهنگ فارسی

بد عهد . سست پیمان . که در دوستی ثابت نباشد .

جملاتی از کاربرد کلمه سست پیوند

وقت نامد کز جنون این بند از هم بگسلی اله اله ، بسته آن سست پیوندی هنوز
به کار خدمت آمد سست پیوند ره بگریختن گیرد به هر چند
به کین سازی و قهرش سست پیوند به دل سوزی و مهرش عهد ستوار
ز بس کز سست پیوندی گهش صلحست و گه جنگ است مرا از قطع وصل او گره‌ها در دل تنگ است
به توبه یی که شکستی درست تکیه مکن بنه ز دست عصایی که سست پیوند است
درین ناخوش مقام سست پیوند چه ناخوشتر ازین پیش خردمند
بگسل از عهد سست پیوندی سرفرازیش ده به فرزندی
گفته تکبیر سست پیوندی بر جهان و بر آرزومندی
سست پیوند کسی باشد در مذهب عشق که به تیغ اجلش از تو توانند برید