سرگین گردان

معنی کلمه سرگین گردان در لغت نامه دهخدا

سرگین گردان. [ س ِ گ َ ] ( اِ مرکب ) جُعَل باشد و آن را کشتک نیز خوانند. ( جهانگیری ). سرگین غلطان است که جُعَل باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).خبزدوک. ( زمخشری ). رجوع به گوگال و گوگردانک شود.

معنی کلمه سرگین گردان در فرهنگ عمید

= جُعَل

جملاتی از کاربرد کلمه سرگین گردان

لیست خرفسترانی که در وندیداد آمده بدین شرح است: مار، بید، کژدم، وزغ، موش، مورچه، پشه، کک، کنه، ملخ، مگس، زنبور، عنکبوت، کرم، سوسک، سن، ساس، شپش، سرگین گردان، بزمجه، لاک‌پشت، گربه، خرگوش و فیل. (ر.ک. وندیداد، ترجمه و شرح هاشم رضی، ج ۲، ص ۷۷۵–۷۶۲ شرح)