سرگیس

معنی کلمه سرگیس در لغت نامه دهخدا

سرگیس. [ س َ ] ( اِ ) مصحف «سدکیس ». ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). سدکیس است که قوس و قزح باشد و آن را کمان رستم و کمان شیطان هم میگویند، چه قزح نام شیطان است بعربی. ( برهان ). قوس و قزح و آن را سردیس و سردیسه نیز گفته اند. ( آنندراج ).
سرگیس.[ س َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان ارومیه. دارای 191 تن سکنه است. آب آن از قادرچای. محصول آن غلات ، توتون. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

معنی کلمه سرگیس در فرهنگ عمید

= رنگین کمان

معنی کلمه سرگیس در فرهنگ فارسی

ده از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان رضائیه .

معنی کلمه سرگیس در فرهنگ اسم ها

اسم: سرگیس (دختر) (فارسی) (تلفظ: sar-gis) (فارسی: سرگیس) (انگلیسی: sar-gis)
معنی: رنگین کمان

جملاتی از کاربرد کلمه سرگیس

سرگیس در پای چنبر کشان خم زلف بر باد عنبرفشان
سرگیس سرگسیان (ارمنی: Սարգիս Սարգսյան؛ زاده ۳ ژوئن ۱۹۷۳) یک تنیس‌باز اهل ارمنستان است.