سرگدار

معنی کلمه سرگدار در لغت نامه دهخدا

سرگدار.[ س َ گ ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نسر بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. دارای 123 تن سکنه است. آب آن از قنات ، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

جملاتی از کاربرد کلمه سرگدار

سرگدار چشمه، روستایی از توابع بخش میرجاوه شهرستان میرجاوه در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
سرگدار یک، روستایی از توابع بخش مرکزی، شهرستان شهربابک در استان کرمان ایران است.
سرگدار (فریمان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان فریمان در استان خراسان رضوی ایران است.
سرگدار (رودان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان رودان در استان هرمزگان ایران است.
سرگدار (بم)، روستایی از توابع بخش مرکزی، شهرستان ریگان،دهستان گاوکان، در استان کرمان ایران است.
سرگدار (جیرفت)، روستایی از توابع بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در استان کرمان ایران است.
زفتک سرگدار، روستایی در دهستان گاوکان بخش رحمت‌آباد شهرستان ریگان در استان کرمان ایران است.
از جنوب به رشته کوهستانهای بهرآسمان (زاگرس)و در مجاورت روستای سرگدار واقع است..
تنگل سرگدار، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زرند در استان کرمان ایران است.