سرکیسه کردن. [ س َ رِ / س َرْ س َ / س ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سر و کیسه کردن. از کسی چیزی گرفتن برای خود. باتلطف در سخن و تملق مالی از او بعطا گرفتن. از او مالی به حیله یا تضرع و کلاشی بدست آوردن : هرچند سرکیسه این طایفه مهر است کردیم سرکیسه ولی اهل جهان را.میرزا عبدالغنی قبول ( از آنندراج ).
معنی کلمه سرکیسه کردن در فرهنگ معین
( ~. سَ یا سِ. کَ دَ )(مص م . ) اخاذی کردن ، با فریب و نیرنگ دارایی کسی را گرفتن .
معنی کلمه سرکیسه کردن در فرهنگ فارسی
از کسی چیزی گرفتن برای خود . با تلطف در سخن و تملق مالی از او بعطا گرفتن .
جملاتی از کاربرد کلمه سرکیسه کردن
بعنوان آخرین کار خود باید یک زن میلیونر عجیب و غریب به نام پنه لوپهاسمیت را همراهی کنند. پنه لوپه وارث یک ثروت بزرگ است و میخواهد راهی اروپا شود. برادران بلوم و بنگ بنگ هم که قصد سرکیسه کردن او را دارند به همرا هاو دست به این ماجراجویی میزنند. اما کسانی هم که نمیخواهند ثروت بدست پنه لوپه برسد آنها را تعقیب میکنند. چنان این ماجراجویی خطرناک و پیچید همی شود که برادران بلوم خود در خطر میافتند و پنه لوپه ماجراجو است که آنها را نجات میدهد! تا اینکه…
مفتش ششانگشتی که تا اینجای داستان رضا را شنیده، او را آزاد میکند. معلوم میشود که او به قصد سرکیسه کردن رضا او را دستگیر کرده. اما رضا خیال بازگشت به خانهاش را ندارد. او میخواهد به تهران برود و مأموریت ناتمام، یعنی ترور هزاردستان، را به انجام برساند.