سرقات

معنی کلمه سرقات در لغت نامه دهخدا

سرقات. [ س َ رَ / رِ ] ( ع اِ ) ج ِ سرقة. رجوع به سرقت شود. || سخن دیگران را به خود نسبت دادن.
- سرقات شعری ؛ سخن و شعر دیگران را بر خود بستن و انواع آن چهار است : انتحال ، سلخ ، المام ونقل. رجوع به هر یک از این کلمات شود.

معنی کلمه سرقات در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع سرقت . ۱ - دزدیها . ۲ - سخن دیگران را به خود نسبت دادن و انواع آن چهار است : انتحال سلخ نقل المام ( آنست ک شاعر معنیی را فرا گیرد و به عبارت و وجهی دیگر به کار گیرد ) .
جمع سرقه

جملاتی از کاربرد کلمه سرقات

بینامتنی به معنی شکل یافتن متنی جدید بر اساس متون معاصر یا قبلی است به‌طوری‌که متن جدید فشرده‌ای از تعدادی از متون که مرز بین آن‌ها محو شده می‌باشد و ساختارش به شکلی تازه شود و به‌طوری‌که از متون قبلی چیزی جز ماده آن باقی نمانده‌است و اصل آن در متن جدید پنهان شده و تنها افراد خبره توان تشخیص آن را داشته باشند. برخی بر این باورند که اصطلاحاتی چون اقتباس، تضمین، تلمیح، اشاره، مناقضات، سرقات، معارضا و … در میراث ادب عربی تا حدودی با مفهوم بینامتنی همپوشانی دارند. اما اچ. پورتر ابوت، روایت‌پژوه برجسته، معتقد است که تفاوت بینامتنیت با «تلمیح» و «تقلید» در آن است که بینامتنیت وضعیت گریزناپذیر متون است و اختیاری نیست.