معنی کلمه سردستار در لغت نامه دهخدا سردستار. [ س َ دَ ] ( اِ مرکب ) عمامه و دستار و سربند. || تحت الحنک عمامه. ( ناظم الاطباء ).
جملاتی از کاربرد کلمه سردستار زجوش مغز مستان را به سردستار می رقصد که در دریای بی آرام کف ناچار می رقصد