سردستار

معنی کلمه سردستار در لغت نامه دهخدا

سردستار. [ س َ دَ ] ( اِ مرکب ) عمامه و دستار و سربند. || تحت الحنک عمامه. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سردستار در فرهنگ فارسی

عمامه و دستار و سربند یا تحت الحنک عمامه .

جملاتی از کاربرد کلمه سردستار

زجوش مغز مستان را به سردستار می رقصد که در دریای بی آرام کف ناچار می رقصد