سربه نیست

معنی کلمه سربه نیست در فرهنگ معین

( ~ . بِ ) (ص مر. ) (عا. ) نابود، معدوم .

معنی کلمه سربه نیست در فرهنگ عمید

نابود، معدوم.
* سربه نیست شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] معدوم شدن.
* سربه نیست کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] معدوم ساختن، نابود کردن.

معنی کلمه سربه نیست در فرهنگ فارسی

( صفت ) معدوم نابود . یا سربه نیست شدن . معدوم شدن . یا سر به نیست کردن . معدوم کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه سربه نیست

در سال ۱۳۵۷هنگامی خلق و پرچم بر اریکه قدرت تکیه زدند، سرمد برای مدتی محدود در لیسه عالی قره باغ معلم مقرر شد اما از آنجایی که دشمن در صدد سربه نیست کردنش برآمده بود ترک وظیفه کرده زندگی مخفی اختیار نمود و از این طریق به سازماندهی و ترویج اندیشه‌هایش پرداخت. داوود سرمد، سرانجام در ماه سرطان ۱۳۵۸به دام خادیست‌ها افتاد و دراولین فرصت همان سال به عمر ۲۹ سالگی بدون هیچ محاکمه‌ای در گور نامعلومی مدفون گردید.
رضاشاه سیاستمدارانی را که می‌خواست سربه نیست کند، متهم به ارتباط با خارج می‌کرد. مخالفان و رقبا را نیز به ارتباط با بیگانگان متهم کرده و آن‌ها را سرکوب می‌کرد.[منبع بهتری نیاز است]