سرباری

معنی کلمه سرباری در لغت نامه دهخدا

سرباری. [ س َ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) بار و بسته کوچکی را گویند که بر بالای بار و بسته بزرگ بندند. ( برهان ). بار اندک که بر بالای بزرگ گذارند و به عربی آن را علاوه گویند. ( انجمن آرا ) ( غیاث ) ( جهانگیری ). علاوه. ( ربنجنی ). سربار :
جهان پناها معلوم رأی روشن تست
که هست در هنر بنده شعر سرباری.نجیب جرفادقانی.تنی کو بار این دل برنتابد
به سرباری غم دلبر نتابد.نظامی. || کسی که بار بر سر نهاده باشد. ( غیاث ). || باری که بر سر گیرند. ( برهان ). بار سر. ( غیاث ) ( جهانگیری ).
- امثال :
سرباری ته باری را میبرد.

معنی کلمه سرباری در فرهنگ فارسی

۱ - بسته یا عدلی کوچک که بر فراز بار چارپای بار کش نهند . ۲ - باری که بر شتر حمل کنند . ۳ - ( صفت ) کسی که مخارج خود را به گردن دیگران اندازند طفیلی . ۴ - مزاحم .
بار و بسته کوچکی را گویند که بر بالای بار و بسته بزرگ بندند . یا کسیکه بار بر سر نهاده باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه سرباری

مرا جانا ز عشقت بود صد بار به سرباری کنون باری فتادست
بدل گفتا ز بختم یاریی بود که بارم را چنین سرباریی بود
بوَد کز تو شه را غباری بوَد به سرباری آن نقل کاری بود
روز و شب مشغول کار و بار دنیا مانده‌ای دین به سرباری دنیا رایگان می‌بایدت
این نه تنها با بیتهای داده بلکه با سرباری که استفاده از کانال باعث آن می‌شود نیز حساب می‌کند. سر بار انتقال متشکل از توالی مقدمه قاب سرآیند فریم و تصدیق بسته‌است. تعاریف فرض یک کانال بی صدا در غیر اینصورت گذرداد را نمی‌توان تنها به طبیعت (بهره‌وری) این پروتکل بلکه همچنین برای ارسال مجدد حاصل از کیفیت کانال همراه است. در یک رویکرد ساده کارایی کانال می‌تواند برابر با استفاده از کانال با این فرض که طول بسته‌های تصدیق صفر و آنکه ارائه دهنده ارتباطات هیچ پهنای باندی نسبت به انتقال مجدد و سرآیندها تدارک نمی‌بیند؛ بنابراین علامت متون خاص میان استفاده از کانال و کارایی پروتکل یک تفاوت وجود دارد.
من که ز دور آمده‌ام با شر و شور آمده‌ام بازبنگشاده‌ام این دان خبر سرباری
بلکه فکر جامه و حلوای عید بارها راهست سرباری مزید
در چشمه سوزن تو خواهی که رود اشتر ای بسته تو بر اشتر شش تنگ به سرباری
بنده ی بیچاره بر روی وصالت بر درم همچو سگ باری به سرباری مرا از در مران
بار وصلش در جهان نگشاد کس کاندرو در هجر سرباری نداشت
گفتا که درین سوختن و دشواری اشکم بارست و آتشم سرباری