سبزی فروشی

معنی کلمه سبزی فروشی در لغت نامه دهخدا

سبزی فروشی. [ س َ ف ُ ] ( حامص مرکب ) عمل فروختن سبزی. کار سبزی فروش. || ( اِمرکب ) دکان سبزی فروش. جای فروختن سبزی های خوردنی.

معنی کلمه سبزی فروشی در فرهنگ فارسی

۱ - عمل و شغل سبزی فروش . ۲ - دکان سبزی فروش .
عمل فروختن سبزی

جملاتی از کاربرد کلمه سبزی فروشی

گفت این از چیست‌؟ گفت ای شهریار کامجو کرده با من چند گه سبزی فروشی دل نکو
احمد، کسی که ماشین قرمزش داخل گاراژ بود، رفت به سبزی فروشی.
بهترین نوع فعالیت از نظر او گردش و اکتشاف با کودکان در محیط زندگی خود آنها بود. همه پدیده های طبیعت، کلیه فعالیت های انسان ها، هرچه در جهت تامین خوراک، پوشاک و مسکن انجام می گرفت جالب توجه و قابل مطالعه بود. محیط زندگی برای او و پیروانش منبع لایزال فعالیت و آموختن به شمار می رفت: یک روز کودکان به مشاهده درختان باغ همسایه می رفتند، روز دیگر جریان آب را در نهری دنبال می کردند تا ببینند از کجا می آید و به کجا می رود، چند روز بعد دکان سبزی فروشی، انواع سبزیها، اختلاف شکل و رنگ، مصرف و طرز کشت سبزیها موضوع مطالعه کودکان بود.
از مغازه کوچک سبزی فروشی در سال ۱۹۹۸ صاحب ۳۳ مغازه بزرگ فردادی در سراسر کره شود.