سادر

معنی کلمه سادر در لغت نامه دهخدا

سادر. [ دِ ] ( ع ص )بی باک. ( مهذب الاسماء ). آنکه باک ندارد از چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی است که جد و اهتمام در کار نکند و به بی پروائی کار کند. ( شرح قاموس ) ( اقرب الموارد ). || بی غم و خیره و شوخ چشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بی غم. ( شمس اللغات ). || آنکه با ترفع از چیزی گذرد. ( اقرب الموارد ). || حیران. ( مهذب الاسماء ) ( شمس اللغات ). سراسیمه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). متحیر. ( اقرب الموارد ). || متحیر از شدت گرما. ( تاج العروس ). || شتر که چشم او از شدت گرما خیره شده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || جاء فلان سادراً؛ اذا اتی من غیر جهته. ( اقرب الموارد ). || تکلم سادراً؛ ای غیر متشبث فی کلامه. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه سادر در فرهنگ فارسی

بی باک

جملاتی از کاربرد کلمه سادر

تپه چمن سادر مربوط به دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان دامغان، روستای چمنسار واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۶۴۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
فرودگاه سادر در امریکاس، جورجیا در سال ۲۰۰۹ به فرودگاه منطقه‌ای جیمی کارتر تغییر نام داده شد.