ساحق

معنی کلمه ساحق در لغت نامه دهخدا

ساحق. [ ح ِ ] ( ع ص ) سحق کننده و کوبنده. ( شرح قاموس ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ساینده. ریزکننده. نرم کننده. آس کننده. فرساینده. کهنه کننده. ریزریزکننده.

معنی کلمه ساحق در فرهنگ فارسی

سحق کننده

جملاتی از کاربرد کلمه ساحق

در شب ، زيارت كردم و مكتوبى از احمد بن ساحق رسيد در آن سالى كه او در حلوان وفات كرد در دو حاجت . يكى از آن دو، برآورده شد و در حاجت دوم به او گفتند: (چون به قمرسيدى ، مى نويسيم به سوى تو آنچه را كه خواستى .) و حاجت اين بود كه استعفاكرده بود از عمل ، زيرا كه پير شده و نمى تواند از عهده عمل برآيد.