زیبی

معنی کلمه زیبی در لغت نامه دهخدا

زیبی. [بی ی ] ( ع ص نسبی ) زیباوی. رجوع به همین کلمه شود.
زیبی. [ زَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به زیب که قریه ای است در ساحل بحرالروم بر کنار عکا. ( از انساب سمعانی ). منسوب است به زیب ، روستائی نزدیک عکا. ( از معجم البلدان ). رجوع به زیب شود.
زیبی. [ زَ ] ( اِخ ) حسن بن الهیثم بن علی التمیمی الزیبی ، مکنی به ابوعلی. وی از حسن بن الفرج الغزی در غزة استماع نمود و ابوبکر احمدبن محمد عبدوس النسوی از او روایت کرد. ( از معجم البلدان ). رجوع به زیب شود.

معنی کلمه زیبی در فرهنگ فارسی

حسن ابن الهیثم بن علی التمیمی الزیبی مکنی به ابو علی که از حسن ابن الفرج الغزی در غزه استماع نمود و ابوبکر احمد بن محمد عبدوس النسوی از او روایت کرد .

جملاتی از کاربرد کلمه زیبی

شد ار چه خاک پایش زیب افلاک چه افلاکی چه زیبی کم شد از خاک
نعل سمندت آنکه هلال است ازو به رشک زو گوش زهره زیبی بس محتشم گرفت
سر تو زیبی‌، که سروری همه را سر‌شبان هم تو شایی این رمه را
آفاق شرع رونق و زیبی دگر گرفت تا برزد آفتاب لقایش ز کوه سر
هر زمان ابر از هوا نزلی دگر می‌افکند هر نفس باغ از صبا زیبی دگر می‌آورد
معنی من نور غیبی یافته معنی من زین و زیبی یافته
ز شاهان تو را جاودان است دولت تو زیبی و بس دولت جاودان را
ای دلبر بی‌جفت من ای نامده در گفت من این گفت را زیبی ببخش از زیور ای ستار من
کرد بر پا بس اساس نو در آن شهر کهن دادش اول از حصاری تازه زیبی و فری
جنس و بافت. عاملی مهمی است که باعث زنده شدن رنگها می‌شود. در واقع برخی رنگها تنها در صورت قرار گرفتن در جنس و بافت مناسب می‌توانند هم نشینی زیبایی را ارائه دهند. مثلاً پارچه نخی سفید وچرم مشکی کاملاً با هم مناسب هستند. ما می تئانیم از دو جنبه به این مسئله نگاه کنیم. مثلاً وقتی نور از بافت‌های مختلف باز می‌تابد. ما تأثیرات مختلفی را مشاهده می‌کنیم. شاید این بازتاب درخشان، مات، کدر یا شفاف باشد یا نرمی و زبری بافت آن، توجه انسان را به خود جلب کند. اما ما از لحاظ فیزیکی نیز می‌توانیم از بافت پارچه لذت ببریم. و این زمانی است که بافت و جنس پارچه نیز با زیبیی ظاهری آن هماهنگ است.
به کف جبریل حاضر داشت سیبی که باغ خلد ازان می داشت زیبی