زیاده سر

معنی کلمه زیاده سر در لغت نامه دهخدا

زیاده سر. [ دَ / دِ س َ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی است که زیاده بر حالت خود معتقد خود باشد و کاری و مهمی را که از عهده آن برنتواند آمد پیش گیردو به انجام نرساند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). کسی که از اندازه خود پا بیرون نهد و بیشتر معتقد خود باشد. ( فرهنگ رشیدی ) ( از آنندراج ) ( از غیاث ). سرکش و مغرور و خودپسند. ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ) :
چه شد ار دشمنت زیاده سر است
ذوالفقار تو هم دو سر دارد.اشرف ( از آنندراج ).رجوع به ماده بعد شود.

معنی کلمه زیاده سر در فرهنگ فارسی

کنایه از کسی که که زیاده بر حالت خود معتقد خود باشد و کاری و مهمی را که از عهده آن بر نتواند آمد پیش گیرد و بانجام نرساند .

جملاتی از کاربرد کلمه زیاده سر

در چاره صداع زیاده سری کلیم مشتی ز خاک کوی قناعت بسر کنیم
نزدیکتر به لب بود از دست، رزق من حرص زیاده سر، به سفر می دواندم
ای دل ترا زیاده سری افکند ز پا دست هوس به زلف سیاه که می‌زنی