زمین زاده

معنی کلمه زمین زاده در لغت نامه دهخدا

زمین زاده. [زَ دَ / دِ ] ( اِخ ) آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله. ( ناظم الاطباء ). محمد مصطفی ( ص ). ( آنندراج ). || ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) جمله موجودات. ( آنندراج ). || آدمی زاده. بشر. ( ناظم الاطباء ). || خاکسار. ( ناظم الاطباء ). || وحید دستگردی «خاک زمین زاده » را در این بیت نظامی :
بازده این وام فلک داده را
طرح کن این خاک زمین زاده را.
جسم معنی کرده است. رجوع به مخزن الاسرار نظامی چ وحید ص 168 شود.

معنی کلمه زمین زاده در فرهنگ فارسی

خاکسار یا آدمی زاده و بشر

جملاتی از کاربرد کلمه زمین زاده

ای زمین زاده، مکش بر در حق گردن عجب کآسمان نیز باین قدر، سرافگنده اوست
نه به‌ عدل اندر فلک زاده است چون او شهریار نه به ملک اندر زمین زاده است چون او پادشاه
سوی مرز ما گر نیارد شتاب زیثرب زمین زاده ی بو تراب