زمین خسته

معنی کلمه زمین خسته در لغت نامه دهخدا

زمین خسته. [ زَ خ َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) بلا اضافت ، کسی که زمین او را خسته و افگار کرده باشد. ( آنندراج ). رجوع به خسته شود.

معنی کلمه زمین خسته در فرهنگ فارسی

ب اضافت کسیکه زمین او را خسته و افگار کرده باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه زمین خسته

هم به فلک بسته شد، راه سعود و نحوس؛ هم به زمین خسته شد، جان وحوش و طیور
زمین خسته از خون انجیدگان هوا بسته از آه رنجیدگان
نه از غبار خاسته بیرون شدی به زور نه از زمین خسته برانگیختی غبار
زمین خسته کرد از خرام ستور گران کوه را در سرافکند شور