زلیلی. [ زِل ْ لی لا ] ( ع مص ) از مصدر زل ، لغزیدن پای در گل یا در سخن و خطا کردن. ( منتهی الارب ). زل و زلا و زلیلاء و زلیلی. رجوع به زل شود. ( ناظم الاطباء ). در زلل گذشت. ( آنندراج ). رجوع به زل ، زلل و ماده قبل شود. زلیلی. [ زِل ْ لی لا ] ( ع اِ ) زلل. ( منتهی الارب ). رجوع به زلل در همین لغت نامه شود.