زعیب
معنی کلمه زعیب در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه زعیب
که ماننده دگمه در کرد جیب برآیند و باشند عاری زعیب
چراغ از سرکشی غافل بود از پیش پای خود کجا خودبین زعیب خویشتن آگاه می گردد؟
نباشد چشم زیر پای خود، سر در هوایان را زعیب خویشتن کی عیبجو آگاه می باشد
ز شمع بخت تو اهلی فروغ دل دورست مگر زعیب چراغی خدا بر افروزد
چیست سما سمای غیب ممکلت بری زعیب جای بقای جاودان سعی کن آن بقا طلب
کسی که ساغر ازین خم خورد سزد که مدام زعیب نیل کند بر رخ هنر کشدا
بوطاهر آنکه سیرت نفس شریف اوست طاهر ز سهو و زلت و خالی زعیب و عار