زشت گوی

معنی کلمه زشت گوی در لغت نامه دهخدا

زشت گوی. [ زِ ] ( نف مرکب ) فحش گوی. ( آنندراج ). گستاخ در تکلم. ( ناظم الاطباء ). فحاش. مفحش. بدزبان. پلیدزبان. ( از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا ). بدگوی. زشت گفتار :
گر او از پی دین شود زشت گوی
تو از بی خرد هوشمندی مجوی.فردوسی.نه از جور مردم رهد زشت روی
نه شاهد ز نامردم زشت گوی.سعدی ( بوستان ).رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه زشت گوی در فرهنگ فارسی

بد زبان پلید زبان

جملاتی از کاربرد کلمه زشت گوی

رفیق ار داری او را زشت گویی به‌تو خشم آورد زین زشت‌خویی
نه از جور مردم رهد زشت روی نه شاهد ز نامردم زشت گوی
چنین گفت کای داور تازه روی که بر تو نیابد سخن زشت گوی