زرین چنگ. [ زَرْ ری چ َ ] ( اِ مرکب ) معروف. ( آنندراج ). چنگی ساخته از زر : هوس را عشق می سازد دل سوزان من صائب خس وخاشاک را این شعله زرین چنگ می سازد.صائب ( از آنندراج ).
معنی کلمه زرین چنگ در فرهنگ فارسی
معروف چنگی از زر
جملاتی از کاربرد کلمه زرین چنگ
از واهمه چرغ تو آن زرین چنگ در دشت آهو نخفته، در کوه پلنگ
مست آمد، با جمالی از شفق گلرنگ تر چهره در دل بردن، از خورشید زرین چنگ تر
که حد دارد تواند شد طرف با حُسنِ بیباکی که تیغ از قبضه خورشید زرین چنگ میگیرد
خالی نمی ماند ز زر دستی که احسان می کند تقصیر در ریزش مکن خورشید زرین چنگ شو
حیا افزون کند گیرایی چشم نکویان را ز نور شرم این شهباز زرین چنگ میگردد
به مژگان بیستون را آنچنان از پیش بردارم که صد فریاد از فرهاد زرین چنگ برخیزد
به روشن گوهران بر کاسه در یوزه خود را که ماه لاغر از خورشید زرین چنگ می بالد
نی به ناخن می کند الماس زرین چنگ را بس که پیچیده است بر خود غنچه دلگیر من
بر رگ جان نواپرداز صائب همچو چنگ دستی ای دلدار زرین چنگ می باید کشید