زروار. [ زَ ] ( ص مرکب ) مانند زر. زردرنگ. طلایی. ( فرهنگ فارسی معین ). ( از: زر، ذهب + وار، پسوند مشابهت و لیاقت ) مساوی زرمانند. مانند ذهب. همچون طلا. رجوع به زر شود. زروار. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان طال است که در بخش بانه شهرستان سقز واقع است و 250 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
معنی کلمه زروار در فرهنگ فارسی
( صفت ) مانند زر زردرنگ طلایی . دهی از دهستان طال است در بخش بانه در سقز
جملاتی از کاربرد کلمه زروار
گشادم در او به افسونگری برافروختم زروار آذری
چون اندرو رسی به شب تیرهٔ سیاه زین آتشی بلند برافروز زروار