جملاتی از کاربرد کلمه زرخش هی بادهخورد وهر زرخش رستارغوان هی بوسه داد و هی ز لبم ریخت انگبین شب چون شبه بود و دل همیگفت که هست یا مه زرخش یا رخش از ماه پدید هوا دم زرخشان رخ هورزد سر از کوهسار آتش طور زد