زربخش. [ زَ ب َ ] ( نف مرکب ) زربخشنده. بخشنده زر. که زر عطا کند : دستش به ابر نیسان ماند گه عطا گر باشد ابر نیسان زربخش و درنثار.سوزنی.
معنی کلمه زر بخش در فرهنگ فارسی
زر بخشنده بخشنده زر
جملاتی از کاربرد کلمه زر بخش
اهمیت تاریخی و مذهبی خلدآباد به قرن چهاردهم برمیگردد، زمانی که محمد بن تغلق از سلطاننشین دهلی، جمعیت دهلی را به دولتآباد در دکن منتقل کرد. بخش قابل توجهی از نخبگان مسلمان مهاجر را تصوف تشکیل میدادند که بسیاری از آنها در شهر همسایه روضه (نام قدیمیتر خلدآباد) ساکن شدند. برخی از این مهاجران اولیه شامل صوفیان زر زری زر بخش و برهانالدین غریب بودند. این شهر به عنوان محل دفن بسیاری از این صوفیان، به عنوان مرکز چشتیه، جنبه مقدسی پیدا کرد.
قدرت ار خواهی ز راه جود کن خود را قوی شه که زر بخشی کند حکمش روا همچون زر است
او بدرپاشی و زر بخشی بگشاد چو کف آنچه خواندند کثیرش نبد الا که قلیل
تشبیه بحر و کان بدل و دست تست کفر آن هر دو گرچه آمده زر بخش و درفشان
دینار ز بیم کف زر بخش تو صامت و اقبال ترا با رخ فرّخ شده تابع
زر بخش و رطل گیر و طرب جوی و عیش کن کز دست خنجر تو عدو دست بر سرست
تا که کر و فر و زر بخشی او همچو عنبر بو دهد در گفت و گو
در مقامی ، که بار زر بخشی ریزش ابر را نباشد بار
صد سخی زد سکه زر بخشی اما کس نزد کوس سر بخشی ورایت یا امیرالمؤمنین
اگر زر بخشی و ور سیم ما را نیابی کار جز تسلیم ما را
وانکه زر بخش کند تا که نماینده شود نه وکیل است که غارتگر سیم و زر ماست