زخرفها

معنی کلمه زخرفها در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زُخْرُفَهَا: زینتش - کمال زیبایی اش (کلمه زخرف به معنای کمال زیبایی هر چیز است و از همین جهت طلا را هم زخرف میگویند )
ریشه کلمه:
زخرف (۴ بار)ها (۱۳۹۹ بار)
زینت . راغب آن را زینت روکش گفته که نقش و نگار است و نیز آن را کمال حسن گفته‏اند (مجمع (اقرب) یعنی چون زمین زیبائی خود را گرفت و آراسته شد. . یعنی برای تو اطاقی باشد از طلا. ظاهراً مراد آن است که زینت آن از طلا باشد. طلا را به جهت کمال حسن زخرف گفته‏اند زخرف القول سخنی است باطل که ظاهر آن صدق و راست باطل که ظاهر آن صدق و راست می‏نماید . بعضی قول باطل و ظاهر الصدق را برای فریب القامی کند. آن به معنی مفعول (مزخرف) است. زخرف نام سوره چهل و سوم از قرآن است گوئی به مناسبت آیه 35 همان سوره، زخرف خوانده شده است «وَلِبُیُوتِهِمْ اَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِوُونَ وَ زُخْرُفاً» در مجمع گوید: زخرف کمال حسن شیی‏ء است و لذا به طلا و به نقوش و تصاویر زخرف گفته‏اند در حدیث است که «اِنَّهُ لَمْ یَدْخُلِ الْکَعْبَةَ حَتَّی اَمَرَ بِالزُّخْرُفِ فَنَحَّی» آن حضرت وارد کعبه نشد تا فرمود که تصاویر و نقوش را از آن کنار کردند. در مجمع گوید: «زُخْرُفاً» در آیه منصوب است با فعل مضمر یعنی «وَ جَعَلْنا لَهُمْ زُخْرُفاً» ولی شاید عطف باشد به «سُرُراً».

جملاتی از کاربرد کلمه زخرفها

اين گياهان علاوه بر خاصيتهاى غذائى كه براى موجودات زنده دارند سطح زمين را مىپوشانند و آن را زينت مى بخشند، تا آنجا كه (زمين بهترين زيبائى خود را در پرتو آنپيدا كرده و تزيين مى شود) (حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت ).
لذا در اين دعاى بسيار خوش مضمون ندبه - كه در ابتداى آن ، خداىمتعال را بر آنچه كه براى اوليايش پيش آورده است ، حمد مى كند، كه يكى از آنزيباترين و پرمغزترين مفاهيم ، بخصوص در اين عبارات و جملاتاول دعا مندرج است - مى فرمايد : بعد ان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا الدينهو زخرفها و زبرجها، آنها را به بالاترين مراتب و مدارجتكامل و تعالى معنوى رساندى ، آن نعمتهايى كه لا زَوالَ لَهُ وَ لاَ اضْمِحْلالَ. اين نعمتها رابه آنها دادى و انتخابشان كردى ، اما اين شرط را برايشان گذاشتى . پيامبر دربالاترين نقطه تعالى وجودى انسان است ، اين بدون كمك الهى كه ممكن نيست ، بدونزمينه دادن خدا كه ممكن نيست ، اما خدا اين امتياز را درمقابل يك شرط مى دهد :
انما مثل الحيوه الدنيا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض ‍ مما ياكل الناس و الانعام حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت و ظن اهلها انهم قادرون عليها اتهاامرنا ليلا او نهارا فجعلناها حصيداكان لم تغن بالامس كذلكنفصل الايات لقوم يتفكرون .
لذا در اين دعاى بسيار خوش مضمون ندبه - كه در ابتداى آن ، خداىمتعال را بر آنچه كه براى اوليايش پيش آورده است ، حمد مى كند، كه يكى از آنزيباترين و پرمغزترين مفاهيم ، بخصوص در اين عبارات و جملاتاول دعا مندرج است - مى فرمايد : بعد ان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا الدينهو زخرفها و زبرجها، آنها را به بالاترين مراتب و مدارجتكامل و تعالى معنوى رساندى ، آن نعمتهايى كه لا زَوالَ لَهُ وَ لاَ اضْمِحْلالَ. اين نعمتها رابه آنها دادى و انتخابشان كردى ، اما اين شرط را برايشان گذاشتى . پيامبر دربالاترين نقطه تعالى وجودى انسان است ، اين بدون كمك الهى كه ممكن نيست ، بدونزمينه دادن خدا كه ممكن نيست ، اما خدا اين امتياز را درمقابل يك شرط مى دهد : الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَزُخْرُفِها وَزِبْرِجِها فَشَرَطُوالَكَ ذلِكَ، قبول كردم و عمل كردم . لذا عنصرىمثل پيامبر و اميرالمومنين به وجود مى آيد، پولادين ، خسته نشو، تمام نشو، بارى را بردوش مى گيرند كه اين بار، فقط مخصوص ‍ زمان خودشان نيست ، حركتى را به وجود مىآورند كه با پايان عمر خودشان ، پايان پيدا نمى كند.
حتى اذخذت الارض زخرفها وازينت وظن اهلها انهم قادرون عليها آتيها امرنا ليلا ونهارا
يـاءكـل النـاس و الانعام حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازينت و ظن اهلها انهم قادرون عليهااتـاهـا امـرنـا ليـلا او نـهـارا و جعلناها حصيدا كان لم تغن بالامس : (زندگى دنيا همانندآبـى اسـت كـه از آسـمـان نـازل كـرده ايـم كـه بـر اثر آن گياهان گوناگون كه مردم وچـهـارپـايـان از آن مـى خـورنـد مـى رويـد، تـا زمـانـى كـه روى زمين زيبائى خود را از آنگـرفـتـه ، و اهـل آن مـطمئن مى شوند، ناگهان فرمان ما شب هنگام يا در روز فرا مى رسد(سـرمـا يـا صـاعـقه اى را بر آن مسلط مى سازيم ) و آنچنان آنرا درو مى كنيم كه گوئىهرگز نبوده است )!.