زبله

معنی کلمه زبله در لغت نامه دهخدا

( زبلة ) زبلة. [ زَ ب َ ل َ ] ( ع اِ ) چیزی ، یقال : مارزاته زبلة؛ یعنی کم نکردم چیزی را . ( منتهی الارب ). شی ٔ. گویند: «مارزأته زبلة و ما اغنی عنه زبله ». ( اقرب الموارد ). گفته میشود «مارزاته زبلة شیئا»؛ یعنی کم نکردم از او چیزی را. ( شرح قاموس ). «مارزاته زبلة»؛ یعنی شیئا و همچنین است : «ما اغنی عنه زبلة». ( تاج العروس ). زبلة و زبالة بمعنی شی است. گویند: ما اغنی عنه زبلة؛ یعنی زبالا. ( از لسان العرب ).
زبلة. [ زُل َ ] ( ع اِ ) لقمة. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( شرح قاموس ) ( تاج العروس ). || نیلة ( چیزی ). ( لسان العرب ). مصحح لسان در حاشیه چنین توضیح داده است : در نسخه اصل نیله آمده و علامت تردید پهلوی آن گذارده شده ، اما در ماده نیل از قاموس آمده : ما اصاب نیلاو نیلة؛ یعنی شیئاً. ( نقل از حاشیه لسان العرب ).
زبلة. [ زَ ل َ ] ( ع اِ ) کوت. ( از دزی ج 1 ص 580 ).
زبلة.[ زِ ل َ ] ( ع اِ ) سرگین. زبل. ( محیط المحیط ) ( فطر المحیط ). || کود. کوت. || خاکروبه. زباله. خاک جارو. دم جارویی. ( از دزی ج 1 ص 580 ).

جملاتی از کاربرد کلمه زبله

از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است، می‌توان به گشت شبانه، مرد حصیری، دستمزد، مارها در هواپیما، مرثیه، دارکوب زبله، کلبه، فرشته تاریکی، داستان‌های باورنکردنی، منطقه مرده، ۷ خوش شانس، دروازه ستارگان اس‌جی-۱، واژه ال، اسمالویل، فرینج، زن بیونیک، جادو فراتر از کلمات، دایره راز، آلکاتراز، سوپرنچرال، باغ‌وحش و ساکن برج بلند اشاره کرد.
بعد لنس به خاطر اینکه نمی‌دانسته آتش‌سوزی خانه یک حادثه بوده از دارکوب زبله عذرخواهی می‌کند و به جای درختی که لانه او بوده و لنس آن را قطع کرده‌است یک لانه پرنده زیبا به همراه یک تیرک بزرگ چوبی تهیه می‌کند. دارکوب ضمن قبول کردن لانه ای که به او هدیه داده‌اند آنها را به عنوان خانواده خود تلقی می‌کند.