ریکه

معنی کلمه ریکه در لغت نامه دهخدا

( ریکة ) ریکة. [ ی َ ک َ ] ( ع اِ ) پوست پاره خرد از اسب که یک طرف آن از کبد برآمده و بن آن به اعلای کبد مستقر است. یکی ریکتان. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه ریکه در فرهنگ فارسی

پوست پاره خرد از اسب که یکطرف آن از کبد بر آمده و بن آن به اعلای کبد مستقر است .

جملاتی از کاربرد کلمه ریکه

مقاومت مخصوص زمین حتی در نقاط مختلف محوطه محدودی که تأسیسات فشار قوی یا نیروگاه را در برخواهد گرفت نیز متفاوت است. بط. ریکه اغلب این اختلاف‌ها در نقاط مختلف به دو تا سه برابر یکدیگر می‌رسد.
ریکه نام یک کتاب ادبی است که توسط آناتول فرانس، نویسندهٔ اهل فرانسه نوشته شده‌است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
رزتا (امیلی دوکن) دختر جوانی است که همراه با مادر الکلی‌اش در یک کاروان کوچک اجاره‌ای در اطراف شهر زندگی می‌کند، او به دنبال یک شغل و یک زندگی آرام است و می‌خواهد مستقل و مفید باشد، او چندین بار کار ساده‌ای با دستمزد کم پیدا می‌کند ولی هر بار به سادگی از آن کار کنار گذاشته می‌شود و در این جریان با ریکه (فابریزیو رنژیونه) که یک فروشنده تنقلات و شیرینی خانگی در یک دکه است آشنا می‌شود و ...