جملاتی از کاربرد کلمه ریش کن
حذر از آه دل ریش کن از بهر خدا خویش را مایل آزار دل ریش مکن
خواهش مرهم ز دل ریش کن هرچه طلب میکنی از خویش کن
هین روش بگزین و ترک ریش کن ترک این ما و من و تشویش کن
چاره کار من درویش کن فکر دوای جگر ریش کن
نه زان است این همه واخواست تا تو بنشینی ز کبر ریش کنی راست کژ نهی دستار
هر زمان در خویش عزّت بیش کن چارهٔ این درد جان ریش کن
دم سرد را همدم خویش کن ز مژگان نمک بر دل ریش کن
سینه را از سنگ زوری ریش کن امتحان استخوان خویش کن
ازین بیش فکر دل ریش کن بجام سیوم نشأه ام بیش کن