روی در روی
معنی کلمه روی در روی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه روی در روی
نشسته آن دو دلبر روی در روی بهزیر چشم دیده موی در موی
روی در روی دوست کن بگذار تا عدو پشت دست می خاید
زیر بار ستمت میمیرم روی در روی غمت میمیرم
بت پرستان اگر از عشق تو آگاه شوند روی در روی تو و پشت بر اصنام کنند
روی در روی جفا آوردهای هرچه توران کرد با من کردهای
پشت بر روزگار باید کرد روی در روی یار باید کرد
تو بیداد آنچه بتوانست کردی نگفتی چون کنم من روی در روی
همی خواهم من سرگشته چون موی چو موی مژّه با تو روی در روی
من همین یک دو روز صبر کنم روی در روی این دو قبر کنم
دو آیینه است عشق و دل مقابل که هر دو روی در رویاند از اول