روزگار دیده

معنی کلمه روزگار دیده در لغت نامه دهخدا

روزگاردیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مجرب. آزموده. گردش روزگار را دیده. ( ناظم الاطباء ) : از میان آن قوم سه پیر بیرون آوردند... فاضلتر و روزگاردیده تر. ( تاریخ بیهقی ). آن کارچنان بکرد که خردمندان و روزگاردیدگان کنند. ( تاریخ بیهقی ). || رنج برده. ( از ناظم الاطباء ).

معنی کلمه روزگار دیده در فرهنگ فارسی

مجرب . آزموده . گردش روزگار را دیده .

جملاتی از کاربرد کلمه روزگار دیده

قامت کوژ و کوزه ای در دست چون وی از روزگار دیده شکست
الم روزگار دیده بسی محنت عاشقی کشیده بسی
بر توتیای من نظری کس نمی کند در روزگار دیده بینا نداده اند