معنی کلمه روزکی در لغت نامه دهخدا
چون بریدند روزکی دو سه راه
توشه ای را که داشتندنگاه.نظامی.اما نه هنوز روزکی چند
میباید شد بوعده خرسند.نظامی.که صابر شو درین غم روزکی چند
نماند هیچکس جاوید در بند.نظامی.روزکی چند چون برآسایم
در انصاف و عدل بگشایم.نظامی.روزکی چند باش تا بخورد
خاک مغز سر خیال اندیش.سعدی.
روزکی.[ زَ ] ( اِخ ) نام محلی است. شاه طهماسب صفوی اکراد آنجا را به تنکابن گیلان انتقال داد. ( از سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 23 و ترجمه آن ص 45 ).