روزه گشادن

معنی کلمه روزه گشادن در لغت نامه دهخدا

روزه گشادن. [ زَ / زِ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) افطار کردن. ( آنندراج ). افطار. ( مصادر زوزنی ). فطر. ( دهار ) : ندا آمد که یا موسی روزه بگشادی ده روز دیگر روزه بدار. ( قصص الانبیاء ).
بر دهان غنچه گه گه میزند بوسی نسیم
کان شکرلب جز ببوسه روزه نگشاید همی.امیرخسرو ( از آنندراج ).|| تفطیر. ( دهار ).

معنی کلمه روزه گشادن در فرهنگ فارسی

افطار کردن . افطار . فطر

جملاتی از کاربرد کلمه روزه گشادن

هر شب که بود قاعده سفره نهادن ما را ز خیال تو بود روزه گشادن