روزه گشا

معنی کلمه روزه گشا در لغت نامه دهخدا

روزه گشا. [ زَ / زِ گ ُ ] ( اِ مرکب ) اندک چیزی از خوردنی که بدان افطار کنند. ( آنندراج ). افطار. ( یادداشت مؤلف ) :
باز بنای توبه را عشق خراب میکند
روزه گشای عشق را از می ناب میکند.نظامی.گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
کز می کنند روزه گشا طالبان یار.حافظ ( از آنندراج ). || ( نف مرکب ) فطر. ( مهذب الاسماء ). افطارکننده :
رمضان آمد و هر روزه گشا را گه شام
بیکی دست نواله است و دگر دست فقاع.سوزنی.تا صبح دمد آمده با خدمتکاران
تا شام شود درشده با روزه گشایان.سوزنی.کنار چشمه کوثر رسد به روزه گشای
رحیق مختوم از حق بگاه شام و سحر.سوزنی.- عید روزه گشا ؛ عید فطر :
ای خداوند عید روزه گشای
بر تو فرخنده شد چو فر همای.مسعودسعد.

معنی کلمه روزه گشا در فرهنگ فارسی

اندک چیزی از خوردنی که بدان افطار کنند .

جملاتی از کاربرد کلمه روزه گشا

تهی ز غیر خدا روزه دار روزه گشا بروی یار که افطار اوست از دیدن
ای خداوند عید روزه گشای بر تو فرخنده شد چو فر همای
خوشتر است از لب آن روزه گر روزه گشای لب آن کوزه باد لب آن مست فقاع
طبع تو زورمند روزه گشا عمر تو روزمند و عیدافکن
خجسته بادت نوروز وعید روزه گشای بنام تو همه آفاق راست کرده خطب
خجسته بادت فرخنده عید روزه گشای بخرمی بگذاری هزار عید چنین