روز نو. [ زِ ن َ / ن ُو ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوروز. روز جشن. روز شادی : به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند.فردوسی.همی گفت هرکس کز ایدر مرو چو رفتی کهن گردد این روز نو.فردوسی.و رجوع به نوروز شود.
معنی کلمه روز نو در فرهنگ فارسی
نوروز . روز جشن . روز شادی
جملاتی از کاربرد کلمه روز نو
تحریریه نوروز در ۱۹ مرداد ۱۳۸۱ انتشار روزنامه روز نو را آغاز کردند که به سرعت توقیف شد.
روز نو باده کهن خواه که در مذهب عیش رونق روز نو از جام شراب کهن است
روز نو چون کبوتر زرین بر زمین پر اخضر افشانده است
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
هر روز نو عتابی ودیگر بهانه ای ناخوش بود عتاب، زمانی فروگذار
نو روز نو و نوبهار دلارام را با دوستان خویش بشادی گذار
الا تا روز نو گردد وز او یابیم پیروزی همیشه لشگری را روز عیدی باد نوروزی
که او دادت این خسروانی درخت که هر روز نو بشکفاندش بخت
روز نو روزست امروز وچو امروز گذشت کس بدین در نرسد تا نرسد سال دگر
نهمین جشن هنر در سال ۱۳۵۴ برگزار شد. در این سال گروه تئاتر نو در این فستیوال شرکت کرد. این یک رویداد فرهنگی بود زیرا تا بدان روز نو (تئاتر) در خارج از ژاپن برنامهای اجرا نکرده بود.
هر روز نو جامی دهد تسکین و آرامی دهد هر روز پیغامی دهد این عشق چون پیغامبرم
خلقی به بهار و روز نو دلشادند روی تو بهار طرب اندوز من است
قـرآن مـى گـويد غم روزى را نخوريد و ننگ ذلت و اسارت را نپذيريد، روزى رسان خدااسـت ، نـه تـنـهـا شـمـا كـه (بـسـيـارنـد جـنبندگانى كه حتى نمى توانند روزى خود راحـمـل كـنند و هرگز ذخيره غذائى در لانه خود ندارند، و هر روز نو روزى نو مى خواهند، اماخـدا آنـهـا را گرسنه نمى گذارد و روزى مى دهد، و همو شما را نيز روزى مى بخشد) (وكاين من دابة لا تحمل رزقها الله يرزقها و اياكم ).
بگسترد روز نو آن جامه را ز شادی جداکرد خودکامه را
باز روز نو آمد و شد اول بهار وقت نياز ما شد و هنگام ناز يار