رودنه

معنی کلمه رودنه در لغت نامه دهخدا

( رودنة ) رودنة. [ رَ دَ ن َ ] ( ع مص ) مانده گردیدن : رودن رودنة؛ مانده گردید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مانده و کوفته گردیدن مرد. ( از اقرب الموارد ). خسته شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه رودنه

ما خواهان منافع خويشتن هستيم ، ولى هنوز نمى دانيم كه ادامه وضع فعلى منافع ما را بربـاد مـى دهـد، اما تدريجا ارقام و آمار زنده و گويا را مثلا در مورد مسابقه تسليحاتى دربـرابـر چـشـمـمـان مى گذاريم و مى بينيم چگونه نيمى از فعالترين نيروهاى فكرى وجـسـمانى جوامع جهان و نيمى از ثروتها و سرمايه هاى بزرگ در اين راه به هدر مى رودنه تنها به هدر مى رود بلكه در مسير نابود كردن نيم دوم به كار مى افتد!