روح امین

معنی کلمه روح امین در لغت نامه دهخدا

روح امین. [ ح ِ اَ ] ( اِخ ) روح الامین. جبرئیل :
برند و خوانند از ابلهی و حمق و جنون
ثنای روح امین را بنزد دیو رجیم.سوزنی.و رجوع به روح الامین و جبرئیل و روح و روح القدس شود.

معنی کلمه روح امین در فرهنگ فارسی

جبرئیل : (( جز روح امین مگس نباشد آنجا که لب تو گشت شکر. ) ) ( عمادی . گنج سخن ۳۱۳ :۱ )
روح الامین جبرئیل

جملاتی از کاربرد کلمه روح امین

هست او نور آسمان و زمین پرتو نور اوست روح امین
خانهٔ اسرار خدای است امام روح امین است مرو را قرین
کنون سزاست که رضوان زگنج‌های بهشت برتو هدیه فرستد به دست روح امین
جان به خیال لبت سپرد نسیمی زان که خیال لب تو روح امین است
ضمان‌کنندهٔ مهر تو باد مهر منیر مدددهندهٔ روح توباد روح امین
دین پناها! دم جانبخش ترا نفس روح امین می گویم
با هم نفس ناجنس یک دم نتوان بودن بشکن سر وپایش را گر روح امین باشد
تا رای بود نصرت دین ناصر دین را در نصرت او رای بود روح امین را
حرمت جبرئیل روح امین که به عصمت جهانش زیرپرست
مأمون امین را تو می ران که رو ای خاین وان غیرت رهزن را بر روح امین می کن