رندک
جملاتی از کاربرد کلمه رندک
غزلی برده رندکی از من که نگویم ز ننگ، نامش باز
وجهکی مختصر چه بر دارد خاصه در دست رندکی قلاش
ما درین حرف رندکی طرار همچو دزدان درآمد از دیوار
گر می خواهی که رندکان جمع شوند باید که یکی همیشه ساقی باشد
روستا با خود درین فکر و نظر رندکی را اوفتاد آنجا گذر
زان میان رندک بازاری مست کفش آلوده ی او داشت بدست