رقش. [ رَ ] ( ع مص ) نیکو نبشتن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). || نگاشتن و نگارین کردن چیزی را به دو رنگ یا زاید از آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نقش کردن. ( یادداشت مؤلف ). رقش. [ رُ ] ( ع ص ) ج ِ ارقش و رقشاء. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ارقش و رقشاء شود.
جملاتی از کاربرد کلمه رقش
خوبی آهو ز خشن پوستیست رقش از آن نامزدِ دوستیست
تاب کشید آتش به رقش چنان کش نم صد ابر نه دارد زیان
بدی میانه آجام و طرف انهارش کنام ضیغم و ثعبان و حجر رقش و صلال