رقراق

معنی کلمه رقراق در لغت نامه دهخدا

رقراق. [ رَ ] ( ع اِ ) درخش سراب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کوراب. ( مهذب الاسماء ). || درخش هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
- رقراق الدمع ؛ اشکی که در چشم بدرخشد یعنی در آن حرکت کند ولی جاری نشود. ( از اقرب الموارد ).
- رقراق السحاب ؛ آنچه از آن می رود و می آید. ( از اقرب الموارد ).
- رقراق السراب ؛ درخشش آن. ( از اقرب الموارد ).
|| مرغی است که آن را ملاعب ظله خوانند و شاید خاطف ظله نیز همین مرغ است. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص ) درخشان. ( دهار ). هر چیزی که دارای تلؤلؤ و درخشش باشد گویند: سراب رقراق ؛ ای ذوبصیص. ( از اقرب الموارد ).
رقراق. [ رَ ] ( اِخ ) نام شمشیر سعدبن عباده انصاری ( رض ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
رقراق. [ رَ ] ( اِخ )آبی است در بالای قادسیة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
رقراق. [ رَ] ( اِخ ) نام پدر زواد غطفانی شاعر. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه رقراق در فرهنگ عمید

درخشان، آنچه می درخشد مانند سراب، شمشیر، اشک، و مانند آن.

جملاتی از کاربرد کلمه رقراق

بیشتر جمعیت این منطقه در طول تاریخ در مناطق ساحلی مستقر شده‌اند. شاله، واقع در حاشیهٔ رباط و در امتداد کرانهٔ جنوبی رود ابی رقراق، قدیمی‌ترین مکان از نظر تاریخی در این منطقه است که نخست فینیقیان در آن سکونت داشتند. شاله که امروزه ویرانه‌هایش مورد توجه باستان‌شناسان قرار دارد بعدتر به کنترل رومیان درآمد و گسترش یافت. از باقی‌مانده‌های این شهر بندری مهم در عهد باستان می‌توان به دکومانوس ماکسیموس، یک فوروم، یک فواره، یک تاق نصرت و دیگر ویرانه‌ها اشاره نمود.
سلا در دهانه رود ابی رقراق و در کرانه اقیانوس اطلس واقع شده. این شهر پیشتر شاله نام داشته.