رقاء

معنی کلمه رقاء در لغت نامه دهخدا

رقاء. [ رَ ] ( ع اِ ) فساد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
رقاء. [ رَق ْ قا ] ( ع ص ) مرد بسیارافسونگر. ( ناظم الاطباء ). مرد افسونگر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). افسونگر. افسونگری استاد. ( یادداشت مؤلف ). افسونگر. ( ملخص اللغات ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). || کوه نورد. ( یادداشت مؤلف ).
رقاء. [ رَق ْءْ ] ( ع مص ) ایستادن آب چشم و خون. ( مهذب الاسماء ). رقوء. خشک شدن اشک و ایستادن آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ایستادن اشک و خون. ( یادداشت مؤلف ). خشک شدن اشک و ایستادن و کذلک رقاء الدم. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || برآمدن و بلند گردیدن عرق. رقوء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برآمدن و بلند گردیدن رگ. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اصلاح کردن میان قوم.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فساد انداختن ( از اضداد ): رقاء بینهم. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). فساد انداختن. ( آنندراج ). || بالا برآمدن : رقاء فی الدرجة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بالا برآمدن در درجه. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه رقاء

و اما اينكه بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از اين تعبير ايمان كم و ضعيف درمقابل ايمان كامل است ، و مى خواهد بفرمايد، ايمانقابل اعتنايى نمى آورند، كه بتواند عمل صاحبش را اصلاح ودل او را تزكيه كند، و عقلش را رقاء بخشد راه درستى نرفته ، براى اين كه ايمان متصفمى شود به ايمان مستقر و ايمان عاريتى ، و ايمانكامل و ايمان ناقص ، ولى متصف نمى شود به كم و زياد، هيچ فصيحى در سخن خود ايمانرا به دو وصف قلت و كثرت توصيف نمى كند، تا چه رسد به قرآن كريم كه فصيحترين و بليغ ‌ترين كلام است .

عبدالله بن عباس و عباس بن ربيع بن حارث را در قلب سواران قرار داد. اشعث بن قيس ومالك اشتر نخعى را در قلب پيادگان گماشت ، جناح سواران را به سعيد بن قيس همدانى و عبدالله بن بديل و رقاء خزاعى سپرد. جناح پيادگان را به رفاعة بن شداد عبسى وعدى بن حاتم طائى داد، سواران كمين به عمار ياسر و عمر به حمق خزاعى تسليم كرد،پيادگان كمين را به واثلة بن كنانى و قبصة بن حاير اسدى سپرد، چون از آرايش لشكر فارغ شد. بر هر قبيله از قبايل ربيعه و مضر و يمن مردى از سادات آنان را نصب كرد تا از راءى و نظر و دستور آنها اطاعت كنند.