رفیقان
جملاتی از کاربرد کلمه رفیقان
سستعهد و سردمهرند این رفیقان همچو گل ضایع آن عمری که با این سستعهدان سر کنی
گه با پلنگان در کمر، گه با گوزنان در شمر گه از رفیقان قمر، گه از ندیمان پرن
چون پند رفیقان موافق نشنیدی ای دل ندهد فایده امروز ندامت
درک سیاسی، تقوای فرزندی و مطیع بودن (در برابر فرادستان، والدین، شوهر، برادر بزرگتر و رفیقان همدل) از کنفوسیانیسم تأثیر گرفتهاست.
مباشید ای رفیقان امشب ِ دیگر ز من غافل که از بزم شما خواهیم بردن درد سر امشب
آهن ربای جذب رفیقان کشید حرف ور نی در این طریق ز گفتار فارغیم
بدو ده رفیقان او را ازیرا سبکسار قصد سبکسار دارد
وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ و هر که فرمان برد خدای را و رسول وی را، فَأُولئِکَ ایشان آنند، مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ که فردا با نواختگان حقاند، که خدای نیکویی کرد با ایشان، مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ از پیغامبران و راستگویان، وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ و شهیدان و نیکان، وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً (۶۹) و نیک رفیقان و هامنشینان که ایناناند.
رفیقان همراز را کن وداع عزیزان همدرد را کن درود
دیکنز تأثرات این کودک را، که نمیتواند با محیط تازه سازگار شود و در لاک خود فرومیرود، استادانه شرح دادهاست. ناپدری، کودک عاصی را به مدرسه میفرستد تا بدرفتاریهای آقای کریکل ظالم را تحمل کند. وی در مدرسه نسبت به یکی از رفیقان خود، به نام استیئر فورث حس ستایش بیحدی پیدا میکند. او جوانکی است فریبنده که بعداً باعث سرخوردگی دوستش میشود و کودک با تردلز مهربان و خوشبین، که با کشیدن اسکلت وقت میگذراند، صمیمی میشود.
چه سازیم چون سازگاران شدند رفیقان گذشتند و یاران شدند
ای رفیقان بشنوید این داستان بشنوید این داستان از راستان