رضاخان
معنی کلمه رضاخان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه رضاخان
رضاخان آن حسامالملک را پور که کرده جَدّ به جَدّ خدمت به کشور
ولیالله مؤمنی، علی ثابتفر، سیروس قهرمانی، شهروز رامتین، کاظم افرندنیا، یوسف آذری، منوچهر اسماعیلی، عنایتالله بخشی، شهروز ملکآرایی در نقش رضاخان، نعمت افشاریان، شهاب عسگری، خسرو امیرصادقی، بهمن زرینپور، داوود موثقی، اسحاق خانزادی
بخش دوم : دوره رضاخان ، فصل سوم :سياست مذهبى رضاخان
يك وقتى بود كه دولت عليحده بود و ملت عليحده ، وقتى اينها جداى از هم بودند يككارهائى را مى گفتند بايد دولت بكند به ما چه ربطى دارد. اگر در آن زمان يك جنگىواقع مى شد ابدا مردم كارى نداشتند. اگر دعا نمى كردند كه خود اينها، خود اين ظالم هاشكست بخورند لااقل كارى نداشتند. رضاخان را وقتى كه از ايران بيرون كردند مردم جشنمى خواستند بگيرند از باب اينكه خوب يك ظالمى رفته است .(367)
رضاخان عزل بی اکراه آمد شه از مجلس، عقیدت خواه آمد
رضاخان شد، ازین حرکت پشیمان به سعد آباد رفت از شهر تهران
پس از به قدرت رسيدن رضاخان ، تاسيس هر نوعى حزبى ممنوع شده بود، حتىتشكيل جمعيتهاى پنج نفرى خلاف قانون تلقى مى شد و از 1304 تا شهريور 1320بجز يكى دو حزب هيچ حزب ديگرى فعاليت نداشت .
رضاخان با ظاهر سازى عوامفريبانه ، در فاصله كودتا تا رسيدن به سلطنت (1304 -1299) موفق شد با چهره اى مذهبى و طرفدارى از علما، مقاومتهاى پنهان و آشكار آنان راخنثى نمايد و تنها مدرس بود كه از ابتدا، كودتا را مخالف قانون اساسى و شرع اسلاماعلام نمود.
کشور دارا، نادار و پریشان تا چند؟ گنج کیخسرو در چنگ رضاخان تا چند
بخش دوم : دوره رضاخان ، فصل دوم :ويژگيهاى حكومت رضاخان
رضاخان در قبال این هنرها شنید از ناظم مجلس تشرها
به موجب يك آمار در سال 1304 (زمان به سلطنت رسيدن رضاخان )، تعداد مدارس دينىايران 282 عدد و تعداد طلبه هاى آن 5984 نفر بود.
آن وقت آن تلخى ها را زمان رضاخان خود من چون جوان بودم توى اينمسائل مى رفتم گاهى ، كه اگر يك وقت ابتلاء به كلانترى پيدا مى شد، آن وقت براىجاهايى هم كه از اينجا مى خواستند بروند فرض كنيد به آذربايجان هم ، بايد بروندكلانترى و آنجا يك ورقه اى ، چيزى بگيرند، مردم وقتى مى خواستند به كلانترى بروندبا يك ترس و رعب و وحشتى كانه مى خواهند به حبس بروند.(201)
رضاخان عزل بی اکراه آمد شه از مجلس عقیدتخواه آمد
رضاخان شد از این حرکت پشیمان به سعدآباد رفت از شهر تهران
در آن روزگار در حقيقت حق حيات از ملت مظلوم ايران سلب شده بود و ميدان تاخت و تازقلدرى هتاك در سطح كشور باز و دست مزدوران پليدش در سراسر ايران تا مرفق بهخون عزيزان آزاده وطن و علماى اعلام و طبقات مختلف آغشته بود. اين عالم ضعيف الجثه باجسمى نحيف و روحى بزرگ و شاداب از ايمان و صفا و حقيقت و زبانى چون شمشير حيدركرار، رويارويشان ايستاد و فرياد كشيد و حق را گفت و جنايات را آشكار كرد ومجال را بر رضاخان كذايى تنگ و روزگارشان را سياه كرد و عاقبت جان طاهر خود را درراه اسلام عزيز و ملت شريف نثار كرد و به دست دژخيمان ستمشاهى در غربت به شهادترسيد و به اجداد طاهرينش پيوست .
بخش دوم : دوره رضاخان ، فصل دوم :ويژگيهاى حكومت رضاخان