رصدساز. [ رَ ص َ ] ( نف مرکب ) رصدسازنده. رصدبان. رصددار : باد از رصدساز بقا تقویم عمرت بی فنا بر طالعت رب السما احسان والا ریخته.خاقانی.و رجوع به رصدبان و رصددان و رَصَدْوَر شود.
معنی کلمه رصد ساز در فرهنگ فارسی
رصد سازنده رصد بان رصد دار
جملاتی از کاربرد کلمه رصد ساز
گشته هر یک از پی تقویم شرع احمدی از دل روشن رصد ساز اندرین تاری فضا
ای حاصل تقویم کن، جانت رصد ساز سخن خصمت چو تقویم کهن فرسوده و اجزا ریخته
باد از رصد ساز بقا، تقویم عمرت بیفنا بر طالعت رب السما، احسان والا ریخته