رسال

معنی کلمه رسال در لغت نامه دهخدا

رسال. [ رِ ] ( ع اِ ) قوائم شتر. ج ِ رِسْل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قوائم ستور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه رسال در فرهنگ فارسی

قوائم شتر جمع رسل قوائم ستور

جملاتی از کاربرد کلمه رسال

من رسالات و دواوین و کتب سوخته‌ام دیدهٔ بینش این حال ضرر بگشایید
چگونه ممكن است انسان آغاز و انجام داشته باشد ولى راه و راهنما نداشت باشد؟ اگرانسان با مرگ نابود نمى شود، بلكه مرگ انتقال از نشئه اى به نشئه ديگر است وهدفى در پيش دارد، پس راهى نيز براى رفتن به مقصد وجود دارد و اگر راه باشد راهنمانيز لازم است . بنابراين ، آيه محل بحث با صدر و ذيلش مى توانددليل بر ضرورت وحى و رسال نيز باشد.