معنی کلمه رزق دادن در لغت نامه دهخدا
چو نتوانست با چندان تکلف
سلیمان ماهیی را رزق دادن.علی شطرنجی.
كلمه (رزق ) به معناى عطائى است جارى و هميشگى ، و رزق دادن خداى تعالى عالمبشريت را از آسمان ، عبارت است از فرستادن باران و برف وامثال آن . و رزق دادنش از زمين عبارت است از روياندن گياهان و تربيت دامها، البته گياهان و دامهائى كه بشر از آنها ارتزاق مى كند، و به بركت اين نعمت هاى الهى است كه نوع بشر باقى مى ماند و نسلش منقرض نمى گردد.
از اين آيه قانون احكام ارث آغاز مى شود و آياتقبل جنبه مقدمه براى اين تشريع را داشت و قبل از بيان تفصيلى و تك تك مسائل آن ، بيانى اجمالى و مجموعى آورد تا به منزله قاعده كلى بوده باشد و بفهماندكه بعد از ثبوت ولادت يك فرد از فردى ديگر و يا خويشاونديش با او ديگر كسى بطور ثابت و دائم از ارث محروم نيست و ديگرمثل ايام جاهليت اطفال صغير ميت و زن او از ارث محروم نيست و علاوه بر اثبات اين قاعده مردم را تحذير هم كرد از اينكه يتيمان مردم را از ارث محروم نكنند كه بى بهره كردن يتيم ازارث مستلزم آن است كه ساير ورثه ، اموال آنان را به ظلم بخورند و در جاى ديگر ايننهى را تشديد كرده بود و با اين بيانات مساءله رزق دادن يعنى دادن سهمى ازاموال ميت به خويشاوندان و ايتام و مساكين را در صورتى كه هنگام تقسيم ارث حاضرباشند، بيان كرد و فرمود: به اينان هر چند وارث نيستند سهمى ازمال بدهيد.
و همين است معناى جمله (قل ان ربى ) كه در آن رب را به خود نسبت داده ، چون طرف خطابش يعنى مشركين خدا را رب خود نمى دانستند، و رزق دادن ، خود از شوون ربوبيت است، (يبسط) كه توسعه مى دهد، (الرزق لمن يشاء) رزق را براى هر كه بخواهد، ومصلحت و حكمتش اقتضاء كند (و يقدر) و تنگ مى گيرد آن را براى هر كه بخواهد (ولكن اكثر الناس لا يعلمون ) و ليكن بيشتر مردم نمى دانند، اگر از رزق چيزى نصيب شان نشده باشد، محروميت خود را به اسباب ظاهرى ، و اتفاقى نسبت مى دهند، و اگر نصيبشان بشود، آن را به زرنگى و حسن تدبير خود نسبت مى دهند، و همين كافى است در حماقت آنان.