رزب

معنی کلمه رزب در لغت نامه دهخدا

رزب. [ رَ ] ( ع مص ) لازم گرفتن کسی را و از جای نرفتن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رزب کسی ؛ لازم گرفتن وی را و ثابت ماندن. ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه رزب

آن گاه مرد رزبان لعل عنب گزد چون ‌باغبان ز حسرت‌، انگشت ‌و لب گزید
ستاده‌اند به تاراج بندگان خدای چنان که رزبان در باغ رز به وقت هرس
نه کدیور نه کشاورز نه رزبان نه غلام مرغ در ذکر و درختان به رکوع و به قیام
باز رزبان به کارد برد رز بچه نازنین کند قربان