رخت سوز. [ رَ ] ( نف مرکب ) رخت سوزنده. آنکه اثاث البیت خود را می سوزاند. ( ناظم الاطباء ). || آنچه رخت را بسوزاند. سوزنده جامه و مان : بدین غافلی می گذاریم روز که در مازنند آتش رخت سوز.نظامی.
معنی کلمه رخت سوز در فرهنگ فارسی
رخت سوزنده آنکه اثاث البیت خود را می سوزاند .
جملاتی از کاربرد کلمه رخت سوز
ای آتش رخت سوز عشاق در عشق تو رختها کشیدند
بدین غافلی میگذاریم روز که در ما زنند آتش رخت سوز
هر شبی چون شمع بیصبح رخت سوز و تفی تا سحر دارم ز تو
دور از رویت چو شمع ازان میسوزم کز شمعِ رخت سوز به دل میآید