رخ کن

معنی کلمه رخ کن در لغت نامه دهخدا

رخ کن. [ رُ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد. سکنه آن 86 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آن غلات و بنشن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه رخ کن در فرهنگ فارسی

ده از دهستان چناران بخش حومه شهرستان مشهد .

جملاتی از کاربرد کلمه رخ کن

آئین کند به زیور هر کس که خوبروست توخوب رو ز رخ کنی آئین به زیورا
دو رخ کن دو گلستان دو عارض دو نو بهار
روی بستان بنفشه زلف لاله رخ کنون پر ز چشم نرگس و ابروی سیسنبر شود
یک امروز دارم هوای شکار تو نیز ای نکو رخ کنون شو سوار
جهانش برخی رخ کن دلا که نام ایزد معز سلطان ملک جهان بهیش گرفت
ای رشک زیبامنظران برقع ز رخ کن بر کران گردند تا صورتگران شرمنده از صورتگری